مصائب وداع سیدالشهدا
نام خــدا را بر زبان تـقـریــر می کرد حــلـقــوم را آمـاده شمـشـیـر می کـرد اشـک تـمـنـای سکــیــنـه گـاه رفــتـن بـر قلب او کارِ هزاران تـیـر می کرد ازفرط غیرت سوخت مغز استخوانش وقتی که دشمن، خیمه را تسخیر می کرد زخم فـراوان بر تنش، امّا به حـسرت بر حــالت اهـل حرم تـدبـیــر می کرد با خـون خود از حنجـر خشک بـریده آیات سرخ عشق را تـفـسـیـر می کرد فـریـاد از قــومی که فـرزنـد نـبـی را سنگ جفایش میزد و تکـفـیر می کرد جای تـسلّی، دشمن از فَــرط قـساوت بر پای فرزندش علی زنجیـر می کرد شـیـرازۀ قـلـب محـبّان پـاره می گشت گر «صدر»،کلکش بیش از این تحریر می کرد |